اخلاق و فلسفه اخلاق ،– ما و بورژوازی
نصرت شاد نصرت شاد

 

Moral, Ethik .

 

 

 

بعد از حمله هوایی چند جوان عرب به دو برج سنبل پیشرفت اقتصاد امریکا و کشته شدن هزاران نفر، در غرب ، اسلام سیاسی مورد توجه ناگهانی قرار گرفت . کودکان 30 میلیون مسلمان ساکن اروپا که تا آنزمان اسلام را بطوز غیررسمی و غیرسیستماتیک در حفره وحجره گاراجها و خرابه ها می آموختند ، مورد توجه برنامه ریزان آموزشی مقامات غربی قرار گرفتند .

چون در قانون اساسی غالب این کشورها به جدایی دین از سیاست تاکید شده، در بعضی از ایالتهای کشورهای فوق تصمیم گرفته شد که بجای آموزش دین غیرمسیحی ، برای خارجیها درس اخلاق را عرضه و پیشنهاد کنند . غالب اینگونه کتابهای آموزشی مدارس ولی پیرامون رفتار و کردار عملی و روزانه فرد است و نه پایه دانش تئوریک آنان .

در فهرست کتاب دانشگاهی " مفاهیم مهم فلسفه اخلاق "، نوشته گرهارد شوپنهاوزر ولی به عنوان های ذیل پرداخته شده است – اخلاق و فلسفه اخلاق ، ارزشها و معیارها ، آزادی و عدالت ، خودگردانی و سعادت ، حقوق انسانی و جهانگرایی اخلاقی ، وظایف و اجبارها ، سیاست و فلسفه اخلاق ، عقل عملی و غیره .

کانت میگفت که رفتار و عمل اخلاقی، عقل عملی و تصمیم شخصی آزاد است . نیچه مهمترین خصوصیت اخلاق را اجبار طویل آن میدانست ، به این دلیل هدف نیچه تغییر ارزش ارزشها بود . در فلسفه امروزی جوامع بورژوایی شکایت از سقوط ارزشها، بخش مهم انتقاد از فرهنگ است . داستایوسکی و نیچه هزینه کلانی پرداختند چون سئوال نمودند ، آیا اگر خدایی نبود ، انسان اجازه انجام هر عملی را داشت ؟

چپ ها میگفتند اخلاق بورژوایی در خدمت استثمار طبقاتی است ولی اخلاق کمونیستی در خدمت مبارزه طبقاتی پرولتاریا و ساختمان جامعه کمونیستی است . هابرماس انتقاد گفتمانی را یک فلسفه اخلاقی گفتمان میداند . طبق گزارش افلاتون در باره سقراط ، او میگفت که هیچکس غیراخلاقی رفتار نمی کند اگر امکان و جایگزینی مناسب تری داشته باشد .

در نظر سقراط افلاتونی ، عمل اخلاقی ، رفتاری عقلگرایانه است ، هیچکس آگاهانه ضد اخلاقی رفتار نمی کند . در بحث های امروزی فرهنگ غربی ،کلمه اتیک یونانی را مترادف فلسفه اخلاق میدانند . نیکولاس لوهمن ، جامعه شناس آلمانی میگفت که" اتیک "همان تئوری انعکاس علم اخلاق است .

در فلسفه اخلاق پیرامون اصول اخلاق ، دلایل و موارد استفاده آن  بحث میشود . از جمله ارزشهای اخلاقی فرهنگ غرب ، به شجاعت و نجابت و رفتار و کردار نیک اشاره شده . افلاتون خالق روشنفکری اخلاقگرایانه بود . ماکیاولی ، تئوریسین علم سیاست ، در سال 1513 گفته بود که هدف وسیله را توجیه میکند . او اخلاق را جدا از سیاست مورد قضاوت قرار داد .

هگل میگفت، اخلاقگرایی ، درونگرایی اراده است . وی مدعی بود که جامعه بورژوایی میدان نبرد منابع و علایق خصوصی فردگرایانه است، یعنی مبارزه هر کس علیه هرکس . لیبرالها خلاف هگل رقابت در جامعه را مفید میدانستند . مفهوم آزادی فلسفه سیاسی روسو ، منظور مفهوم آزادی و خودگردانی فلسفه کانت بود .

هورستر ، فیلسوف زمان حال میگوید که حق بدون عدالت غیرممکن است . نیچه سعادت را در تملک نداشتن یک خانه شخصی میدانست ! . فروید لذت را ستون تملم کوششها از جمله کوشش در راه سعادت میدانست . او میگفت که خدا حین خلق بشر به مقوله سعادت او نیندیشید . مکاتب مادی اپیکوری اخلاق را میتوان اعتراض به فلسفه عقلگرایانه زمان خود دانست . فلسفه همیشه مدعی طرح نظریه سعادت در چهارچوب فلسفه اخلاق بوده است .


April 11th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي